مرداد 90 - افسوس که روزگار بر خلاف ارزوهایم گذشت افسوس......
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
افسوس که روزگار بر خلاف ارزوهایم گذشت افسوس......

آری به او بگوئید...

بگوئید که من...

تا ابد در کنارش می مانم...

به او بگوئید که  همیشه به یادش هستم...

به او بگوئید که فقط او را می پرستم...

به او بگوئید که بدون حضورش من هم نخواهم ماند...

به او بگوئید که تمام خاطراتم با یاد اوست...

به او بگوئید که روزی دستانم را به دستانش می رسانم...

از کدوم آینده صحبت میکنی
از کدوم روزای بی خورشید من
از کدوم چشمی که روشنایی داشت
از کدوم نگاه ناامید من
از کدوم صدا به آواز میرسی
تو کدوم قصه به پرواز می رسی
از کدوم پایان بی سوال من
داری به نقطه آغاز میرسی
از کدوم در میرسی که بسته نیس
از کدوم دل میگی که شکسته نیس
از کدوم عاشق دیروزی میگی
که از این بیهودگیها خسته نیس
از کدوم شب از کدوم دلدادگی
از کدوم روزای خوب زندگی
با من شکسته بی تکیه گاه
اینهمه راه اومدی که چی بگی
نمی دونی با کسی شبیه من
که توی غبار پائیز گم شده
صحبت از آینده و قشنگیاش
صحبت از بهار بعدی بیخوده
به کدوم دلخوشی دل خوش می کنی
با کدوم ترانه فریاد می زنی
من تو فکر رفتن و گم شدنم
تو چرا مانع رفتن منی

پنجره ها رو وا کنید که عشقم از سفر میاد

برای غربت شبم مژده ای ار سحر میاد

صدای پاشو می شنوم تو کوچه ها قدم زنون

پر می کشه دلم براش به سوی ماه تو آسمون

آهای آهای ستاره ها فانوس راه اون بشین

بگین بیاد از این سفر تو این شب ستاره چین

پنجره ها رو وا کنید گل بریزین سبد سبد

میاد که پیشم بمونه گفته  نمیره تا ابد

ستاره ها بهش بگین جدایی و سفر بسه

بگین که این شکسته دل یه عمره که دلواپسه

   

اگر عاشق باشی
شب هنگام را غنیمت میدانی !
شب با عاشقان پیوند دیرین دارد
دلشان را با هر آنچه در آسمان شب می بینند
پیوند میدهند !
با ستاره میدرخشند
و برق نگاه یار تجسم میکنند !
با ابرهای سنگین همزاد میشوند
اگر ببارند ، اشک میبارند چونان
وگر نبارند غم در دل فزون کنند !
با نسیم شبانه ، پیغام دلدادگی به گوش دلدار رسانند ...
قاصدکی همراه نسیم
به کویش روان گردانند
و او از پیغام لبریز عشق گردد !
شب رازها نهان دارد
شب محرم انسانهای پاک
شب شور مجنون
شب بیتابی لیلی
در خود پنهان دارد !
شبت را زنده نگه دار .

نوشته شده در جمعه 90/5/21ساعت 12:56 صبح توسط الهه نظرات ( ) | |

     http://gallery.nightmelody.com/albums/nightmelody-com-0810.jpg       

                     تو مثل خواب نسیمی به رنگ اشک شقایق

                    تو مثل شبنم عشقی به روی پونه ی  عاشق

                    تو  مثل  مرهم  یاسی  برای قلب   شکسته

                    تومثل سایبان امیدی برای یک  دل   خسته

                    تو مثل غنچه لطیفی به رنگ حسرت  شبنم

                    تو مثل  خنده ی  یاسی و غربت  یک   غم

                    تو  مثل  دست  سپیده  پر  از  تولد   نوری

                    تو مثل نمنم بارون،لطیف وپاک و صبوری

                    تو مثل هر که  هستی  مرا  به نام  صدا کن

                    برای این دل سرگشته هرجاکه هستی دعا کن

http://gallery.nightmelody.com/albums/nightmelody-com-1054.jpg

 


نوشته شده در جمعه 90/5/21ساعت 12:56 صبح توسط الهه نظرات ( ) | |

http://gallery.nightmelody.com/albums/nightmelody-com-0957.jpg

در شبی غمگین تر از من قصه ی رفتن سرودی

تا که چشمم را گشودم از کنارم رفته بودی

ای دریغا دل سپردن به عشق تو بیهوده بود

وعده ها و خنده های تو به نیرنگ آلوده بود

ای ز خاطر برده عشق آتشینم

رفتی اما من فراموشت نکردم

چلچراغ روشن بیگانه بودی سوختم

و بیهوده خاموشت نکردم

رفتی اما قلب من راضی نشد

در فراقت عشقتو نفرین کنم

بی تو شاید بعد از این افسانه ها

ترک عشق واین غم دیرین کنم ...

http://gallery.nightmelody.com/albums/nightmelody-com-0920.jpg


نوشته شده در جمعه 90/5/21ساعت 12:56 صبح توسط الهه نظرات ( ) | |

اگر مانده بودی
تو را تا  به عرش خدا می رساندم
اگر مانده بودی
تورا تا دل قصه ها می کشاندم…
اگر با تو بودم
به شب های غربت
که تنها نبودم
اگر مانده بودی
ز تو می نوشتم
تو را می سرودم…
مانده بودی اگر نازنینم
زندگی رنگ و بوی دگر داشت

این شب سرد و غمگین غربت
با وجود تو رنگ سحر داشت
با تو این مرغک پر شکسته
مانده بودی اگر بال و پر داشت
با تو بیمی نبودش ز طوفان
مانده بودی اگر همسفر داشت
هستی ام را به آتش کشیدی
سوختم من ، ندیدی ، ندیدی…

مرگ دل  آرزویت اگر بود
مانده بودی اگر می شنیدی…
با تو دریا پر از دیدنی بود
شب ستاره گلی چیدنی بود
خاک تن شسته در موج باران
در کنار تو بوسیدنی بود
بعد تو خشم دریا و ساحل
بعد تو پای من مانده در گِل
مانده بودی اگر موج دریا
تا ابد هم پر از دیدنی بود …
با تو و عشق تو زنده بودم
بعد تو من خودم هم نبودم
بهترین شعر هستی را با تو
مانده بودی اگر می سرودم …


نوشته شده در دوشنبه 90/5/17ساعت 1:28 صبح توسط الهه نظرات ( ) | |

دلم گرفته...

میخواهم با تمام وجودم فریاد بزنم. در سکوتی گنگ و مبهم سرگردانم،

 چه راحت به دار کشیدن نهال غرور و جوانیم را .

به کدامین گناه؟

بیش از پیش باید در سکوت فریاد زد.

آری باید  گوش آسمان از صدای سکوت کر شود ولی گوشه شنوا نیست !!!

میمیرم آخر از شک بیجای زمین به قطره پاک باران...

ای اتش جاودان با بیرحمی  وجودم را میسوزانی  مگر جرمم چیست  مرا به کدامین فریاد متهم میکنی  مرا که در سکوتی عمیق غرق شده ام !

ای آسمان مرا که روز و شب نگاهم به توست  چرا نمیبینی ؟

پشیمانم نکن از دیدادت، انتظارت ...

خدایا چه کنم با دلی که میدانی سرزمین تبداریست

                                  به امید رسا ترین فریاد در سکوت

 

 


نوشته شده در دوشنبه 90/5/17ساعت 1:28 صبح توسط الهه نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ