افسوس که روزگار بر خلاف ارزوهایم گذشت افسوس......
خبر به دور ترین نقطه ی جهان برسد نخواست او به من خسته بی گمان برسد شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد چه می کنی که اگر او را خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه بی گمان برسد رها کنی برود از دلت جدا باشد به انکه دوست ترش داشته به ان برسد رها کنی برود تا دو پرنده شوند خبر به دور ترین نقطه ی جهان برسد گلایه ای نکنی و بغض خویش را بخوری که هق هق تو مبادا به گوششان برسد خدا کند که نه ... ! نفرین نمی کنم که مبادا به او که عاشقش بودم زیان برسد خدا کند که این عشق از سرم برود خدا کند که فقط ان زمان برسد
نوشته شده در یکشنبه 90/6/13ساعت
12:0 صبح توسط الهه نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |