مردی می خواست زنش را طلاق بدهد دوستش علت راجوی اشد و او گفت:این زن از روز اول همیشه میخواست من را عوض کند مراوادارکرد سیگارو مشروب راترک کنم.. لباس بهتر بپوشم.قماربازی نکنم.درسهام سرمایه گذاری بکنم وحتی... مرا عادت داده که به موسیقی کلاسیک گوش کنم و لذت ببرم! دوستش گفت: اینها که میگویی که چیز بدی نیست! جا برای من گنجشک زیاد است... ولی... به درختان خیابان تو عادت دارم...
- شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی، اما حال که به آن دعوت شدهای تا میتوانی زیبا برقص ...
جوانی که فراموش میکند شاخه گلی به محبوبش بدهد سرانجام وی را از دست خواهد داد... کاش همان کودکی بودیم که حرف هایش را از نگاهش می توان خواند
بچه بودیم از آسمان باران می آمد ، بزرگ شده ایم از چشم هایمان می آید ! بچه بودیم دل دردها را با هزار ناله می گفتیم ! همه می فهمیدند … بزرگ شده ایم … درد دلمان را به صد زبان ، به کسی می گوییم … و هیچ کس نمی فهمد ! کاش...کاش همان کودکی بودیم که صدای گریه اش مادر و پدر واطرافیانش را ناراحت و صدای خنده اش هزاران نفر را خندان میکرد....... تو کـــوچه ای که ســـوت و کوره نـــگاه من زچـــشمی دوره منتظر فـــرشـــته بودم اون کـه تـو تاریــــکی یه نــوره ســــال های ســـال مـــــیگردمو پـــیدا نمـیــــکــنم نشــــــونه نه راه پیـــش دارم تــــــوکـــوچه نه راه بــــــرگشــت بـه خـونه اســــــیره کــــوچه ها شدم پـــــیاده خســــــــته شد دلــــــم از این کوچـــــه به اون کوچـــــه نمیدونم کجـــــا برم راه خـونـــــه گم کردمــــــو سرگـــردونو پریـــــشونم آه ای خـــــدا برس به داده هم این دلــــو هم این جـــــونم
مرد گفت: ولی حالا حس میکنم که دیگر این زن در شان من نیست...
اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و …
و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم .
آری ،
سکوت پُر بهتر از فریاد تو خالی ست !
دنیا را ببین …
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |