خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد: او میگوید نه و چیز بهتری به تو می
چیزی نگو قسم نخور تموم حرفات یه دروغه کسی نگفت خودم دیدم خونه قلب تو شلوغه چیزی نگو !لیاقت ات عشق مقدسم نبود حس میکنم نبودی و بودنتم یه قصه بود تو دیگه مردی و این حرف آخره بزار عشق تو از خاطرم بره فکر میکردم قلبت ماله منه اما انگار صد شاخه میپره اسمت و پاک کردم از تو دفترام بیخودی قسم نخور دیگه سخته برام تو رو باور داشتم و میخواستمت چرا آتیش کشیدی همه باورام کسی نگفت بهم من خودم دیدم اما راستش و بخوای یه چیزی نفهمیدم چرا وقتی تو رو از عشق خالی دیدم جای گریه به حالت میخندیدم شایدم واسه اینه که دیگه بی ارزشی واسه همه عروسک نمایشی تو که میگذری ساده از این همه عشق لیاقت نداری با من باشی ................. همیشه آخر مطالب مینوشتم فرزان عاشقانه دوستت دارم اما الان چی ؟؟؟؟ آیا جایی برای این عبارت گذاشتی ؟؟؟؟؟ آیا اصلاْ مشتاق شنیدن هستی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اما بی معرفت نیومد یه بار به چشات ...هرچی راجع بهت فکر میکردم شد نقش بر آب آخه آواره آمارت بدجور همه جا پخش الان ....کاری کردی که حتی زندگی سخت شه برام .... بگو بینم کی تو زندگیت پرنقش الان ...اونم مثله منو تعصب داره رو تو ..... دوست داره همه جوره حفظ کنه آبروتو...... بگو چی کم گذاشتم واست این رسمشه ؟ که جواب خوبیمو بدی با بدیات .... خاطراتو فراموش میکنم ...مو به موشو ....برو با هرکی که دل خواست رو به رو شه ... بدون دیگه واسه من مرده کسی که یه روزی با دنیا عوض نمیکردم تار موشو .... عیب نداره تو این شبا که واسه ما سخته خواب ....تو با خیال راحتت بگیر بخواب.... نگران منم نباش و آروم یواش ..چشماتو ببند و بودن از ما داغونتراش .... که حالا همه چی و سپردن به دست فراموشی خوب میدونم که احالا با کس دیگه هم آغوشی .... اینو بدون یه روز میگیره آهم دامن تو....
نشود
به زبانت بیاموز که هر اسمی ارزش جاری شدن را ندارد
به زبانت بیاموز به
هر کسی نگوید دوستت دارم
به لبانت بیاموز هر لبی ارزش بوسیدن را ندارد
به
پاهایت بیاموز هر راهی ارزش رفتن ندارد
در دو چشمش گناه می خندید
بر رخش نور ماه می خندید
در
گذرگاه آن لبان خموش
شعله ئی بی پناه می
خندید
شرمناک و پر از نیازی گنگ
با نگاهی که رنگ مستی داشت
در
دو چشمش نگاه کردم و گفت:
باید از عشق حاصلی
برداشت
سایه ئی روی سایه ئی خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسی
روی گونه ئی لغزید
بوسه ئی شعله زد میان دو لب
او می گوید
آری و آنچه می خواهی به تو می دهد...
دهد...
می دهد...
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |