الهه - افسوس که روزگار بر خلاف ارزوهایم گذشت افسوس......
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
افسوس که روزگار بر خلاف ارزوهایم گذشت افسوس......

چه تنگنای سختی است

یک انسان یا باید یا برود و این هر دو از معنی برایم تهی شده است

و دریغ که راه سومی هم نیست

خداوندا!

به هر آنکس که دوست میداری،بیاموز

که عشق از زندگی کردن برتر است و

به هر آنکس که بیشتر دوست میداری،

بچشان که دوست داشتن ازعشق والاتراست.


نوشته شده در شنبه 90/4/18ساعت 2:36 صبح توسط الهه نظرات ( بدون ) | |

امشب می خواهم اشک نریزم


دلم میگیرد اما .... نه خدا در همین نزدیکیست

این بار... بارانی هم نمی بارد تابغض گلویم بشکند

بغضم میگیرد اما...


"نبایدگریست"


در این بی نهایت شب همه چیز وارونه است

ابریست آسمان دلم اما نه ابر بارانی ،


از امشب دیگر هیچ چشمی چشم به راهم نیست


قلب حساسم تا به حال اینقدر پر نبوده است  از احساس بی احساسی


"و نباید گریست"


همیشه نوازش آرام  برگهای پاییزی ،در باد آرامم میکرد


نمیدانم اما چرا امشب حتی نسیم هم نمی وزد

و من هنوز بغض را فرو میدهم


شب سیاهتر میشود ومن بیدارتر


حس غریبی است ، واشکهایم فرومی ریزد.


 


نوشته شده در شنبه 90/4/18ساعت 2:36 صبح توسط الهه نظرات ( یک ) | |

 

 

در این زمانه ی بی های و هوی ِ لال پرست

خوشا به حالِ کلاغان ِ قیل و قال پرست


چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را

برای این همه ناباور خیال پرست؟


به شب نشینی ی خرچنگ های ِ مُردابی

چگونه رقص کند ماهی ی زلال پرست؟


رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند

به پای هرزه علف های ِ باغ ِ کال پرست


رسیده ام به کمالی که جُز اناالحق نیست

کمال ِ دار، برای ِ من ِ کمال پرست


هنوز زنده ام و زنده بودنم خاریست

به تنگ چشمی ی نامردم ِ زوال پرست

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 90/4/14ساعت 3:7 صبح توسط الهه نظرات ( 9 ) | |

بچه که بودم اگر کار بدی می کردم آدم بزرگ ها به من چشم غره می رفتند

و من می فهمیدم که کارم اون قدر بد بوده که توانسته اون ها رو ناراحت بکنه !

  دیگه انجامش نمی دادم  یا اگر هم تکرار می شد آن قدر می گفتم ببخشید

 تا از نگاه سرد اون ها در امان بمونم .

اما کمی که بزرگ تر شدم فهمیدم فقط ما کوچولو ها اشتباه نمی کنیم

 آدم بزرگ ها هم اشتباه می کنند با این تفاوت که اشتباهاتشون خیلی بد تر از مال ما است ...

 اما ان قدر به خودشون مطمئن هستند که حتی برای یک لحظه با خودشون فکر نمی کنند

 که شاید کارشون اشتباه بوده ...

براشون مهم نیست که کوچولو ها از دستشون ناراحت بشن

 و از نگاه سرد کوچولو ها خجالت زده نمی شوند .

بزرگ که شدم فهمیدم چقدر پاک بودیم وقتی که بچه بودیم

و چه گوهری رو از دست دادیم حالا که بزرگ شدیم !

فهمیدم دنیای ادم بزرگ ها دنیا ی کثیفی است.

 یک باتلاق از کثافت که بوی تعفنش تمام عالم رو پر کرده

و آدم بزرگ ها روز به روز بیشتر در اون فرو می روند .

حا لا که بزرگ شدم فقط افسوس می خورم

 افسوس می خورم که چرا قدر بچگی رو ندونستم وبزرگ شدم .

چرا وارد دنیای فاسد انسان ها شدم ؟

«ای کاش هیچ وقت  کوچولو ها ، آدم بزرگ نمی شدند»

 


نوشته شده در سه شنبه 90/4/14ساعت 3:7 صبح توسط الهه نظرات ( بدون ) | |

 

 

الو سلام ، منزل خداست ؟

این منم مزاحمی که آشناست .

هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است

 ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست .

شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است

 چرا  به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست ؟

الو الو....

دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد ،

 خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست ؟

چرا صدایتان نمی رسد ، کمی بلند تر، صدای من چطور؟

خوب و صاف و واضح و رساست ؟

اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم ،

 شنیده ام که گریه بر تمام درد ها شفاست .

دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم ،

 پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست

. الو ، مرا ببخش ،

 باز هم مزاحمت شدم ،

 دوباره زنگ می زنم ،

دوباره ............تا خدا خداست!!

دوباره ........... تا خدا خداست

 


نوشته شده در سه شنبه 90/4/14ساعت 3:7 صبح توسط الهه نظرات ( 2 ) | |

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ